• پروازهای آموزشی 
  • من در اصل کنترل هواپیما را در دست داشتم‌اما هر وقت به مشکلی برمی‌خوردم، چون کنترل اصلی دست خودش بود، می‌توانست مرا از مخصمه برهاند
  • این کار ساعت‌ها ادامه یافت
  • داشتن یک برنامه‌ اضطراری در مواقعی است که اتفاق بدی می‌افتد یا اوضاع خوب پیش نمی‌رود
  • وقتی در مدیریت پروژه نیز می‌خواهید محصولی جدید را پیاده‌سازی کنید، باید طرح و برنامه‌ای اضطراری داشته باشید
  • این برنامه همچنین اعتماد مشتری و حامی مالی را جلب می‌کند، زیرا آنها پی خواهند برد که ریسک انقطاع کسب‌وکار به حداقل رسیده است
  • با اعضای گروه، سهام‌داران اصلی و حامی مالی پروژه بر سر آن به توافق برسید
  • وظیفه‌ مدیر پروژه حین فرآیند مدیریت اضطراری، حفظ خونسردی، وفاداری به برنامه‌ ازپیش معین و اطمینان از این‌امر است که آدم‌های مناسب در تصمیم‌گیری‌های مربوط به برنامه‌ اضطراری شریک باشند
  • مدیریت عوامل تصادفی
  • مدیریت بسیار دقیق و محتاطانه ریسک‌ها و برنامه‌ زمانی فشرده 
  • مثل بازی شعبده‌بازها با توپ
  • به عنوان یک مدیر پروژه باید نظم و دیسیپلین داشته باشید و آدم‌ها را به برنامه‌ تهیه‌ دیده‌ شده مقید کنید و وقتی اوضاع بی‌ریخت شد و از آسمان مشکل می‌بارید، با همان برنامه آدم‌هایتان را آرام نگه دارید
  • مدیریت پروژه تنها زمانی پایان می‌پذیرد که محصول به مشتری تحویل داده شود
  • تنها زمانی موفقیت پروژه را جشن بگیرید که مشتریان از کار با محصول جدید راضی باشند
  • وقتی مشتری شما سوالات «اگر...چه کنیم؟» می‌پرسد، باید بدانید که برنامه‌ اضطراری شما یا کامل نیست یا آن را به خوبی به اطلاع مشتریانتان نرسانده‌اید
  • وقتی تیم پروژه نقش خود را در برنامه‌ اضطراری به خوبی نداند و به اصطلاح گیج بزند، آن وقت ممکن است اشتباهات دیگری رخ دهند
  • از پیش به خوبی بدانید که محصول شما تحت چه سناریوهای احتمالی‌ای شکست خواهد خورد
  • برنامه‌ اضطراری خود را به آزمون بگذارید
  • در کمال شفافیت با مشتریان خود ارتباط برقرار کنید، اگر ارتباطات خود را «به شکل مبهمی» پیش ببرید، ممکن است مشتری‌ها نسبت به محصول شما اطمینان خود را از دست بدهند